محسن
محسن همایونی

طراحی، پیاده‌سازی، مدیریت و راه اندازی سازمان‌ یا واحد فروش مشاور، مدرس و توسعه دهنده کسب و کار مشاور و مدرس فروش و بازاریابی دارای مدرک MBA (فوق لیسانس اجرایی) در زمینه تبلیغات و بازاریابی دارای مدرک DBA (دکترای اجرایی) در زمینه مدیریت، توسعه و بهبود کسب و کار عضو رسمی انجمن راهبردی ایران عضو رسمی باشگاه مدیران ایران عضو رسمی کمیسیون بهبود و توسعه‌ی کسب و کار اتاق بازرگانی اصفهان
همین حالا با من تماس بگیرید.

ورود | ثبت نام
صفحه اصلی | مقاله ها | مقالات | منشأ خوشبختی
.

مقالات

منشأ خوشبختی

منشأ خوشبختی

توسط محسن همایونی

چشمه ی خوشبختی

خوشبختی از کجا نشأت می گیرد؟

خوشبختی را از کدام چشمه به دست آوریم؟

آیا پول ، خوشبختی می آورد؟

اینها سوالاتی است که ممکن است ذهن را درگیر کند. بنابراین لازم است مطالبی، در این راستا بدانیم:

بعضی بر این باروند که سرچشمه سعادت (خوشبختی) را در درون خود باید پیدا کرد. آن‌هایی که تفسیر سعادت را «آسایش از آلام» می‌دانند، باور دارند که آلودگی با دنیای بیرون، موجب درد و رنج است و هرچه انسان، بیشتر خود را از جهان بیرونْ بی نیاز کندو رابطه اش را با بیرونْ قطع سازد، از سعادت (که چیزی جز خلاصی از رنج نیست) بیشتر بهره مند می‌شود. نشانه‌هایی از این طرز تفکر را در تصوف هندی و افکار بودا و مانی و پیروان ایشان می‌توان مشاهده کرد.

گروه دیگر، سرچشمه خوشبختی را در جهان بیرون می‌دانند و معتقدند انسان، موجودی اینْ جهانی است و تحت تأثیر عوامل این جهان است. این دیدگاهِ مادّی مَسلک، سعادت را فقط وابسته به عوامل خارجی می‌داند.

گروه سوم، سرچشمه سعادت را تنها از درون یا از بیرون دانستن، مبالغه است. انسان نه آن چنان است که بتواند از عوامل بیرونی بی نیاز گردد و بدون استمداد از آن‌ها به کمال و سعادت نائل شود، و نه آن طور که تمام خوشیهایش منبع بیرونی داشته باشد. بلکه کانون توانمندی‌های درونی انسان، در کنار منابع محیطی و بیرونی، بروز و ظهور پیدا می‌کند و به شکوفایی و خوشبختی می‌رسد.

از این رو، اکثر فرهیختگان، سرچشمه خوشبختی را همزمان هم وابسته به عوامل درونی و هم عوامل بیرونی می‌دانند. البته سهم هر یک و کیفیت تأثیر هر کدام و نقش ثابت یا متغیّر آنها، متفاوت خواهد بود.

 

تلاش برای خوشبختی

اگر بخواهیم در یک کلام بگوییم که انگیزه آدمی در کنش و کوششی که دارد چه چیز است، طبعا «خوشبختی» به ذهن می‌آید. برای انسان، سعادت و خوشبختی هدفی بسیار مهم در زندگی است. مردم انرژی قابل توجهی را صرف جستجوی خوشبختی و همچنین در صورت به دست آوردن آن، صَرف حفظ کردن آن می‌کنند. اهمیّت خاصی که خوشبختی به عنوان یک ارزش انسانی داراست، حسّ ما را برمی انگیزد تا برای نیل به آن، وقت و همّت گماریم.

نکته شایان توجه، اینکه باید باور کرد: «هر کس خود، عامل خوشبختی خویش است». خوشبختی خریدنی نیست؛ بلکه دریافتنی است. رسیدن به خوشبختی به قابلیت فردی بستگی دارد. تو می‌توانی از امکانات مادی و غیرمادی خود طوری استفاده کنی که زندگی ات به جهنم تبدیل شود، یا طوری که زندگی ات آکنده از زیبایی، عشق، شادی و خوشبختی و صفات بهشتی گردد. این، به تو بستگی دارد.

دلیل اینکه در دنیا این همه بدبختی و رنج و عذاب وجود دارد، این است که آدم‌ها در فضای غفلتْ سرگرم هستند و نمی‌دانند بر روی بوم نقاشیِ وجود خویش، چه نقاشی کنند. زندگی به خودی خود، مانند یک بوم سفید نقاشی است. هرچه بر روی آن رسم کنی، همان رخ می‌نماید. می‌توانی فلاکت و بدبختی و بیچارگی بر آن نقاشی کنی، و یا می‌توانی نقش شادی و خوشبختی بر آن بیفکنی؛ تمام شکوه و عظمت وجود انسانیِ تو در این آزادی و انتخاب، خلاصه می‌شود.

خوشبختی در فرآیند رشد

خوشبختی، شادکامی و کامیابی، آرزوی دیرینه تمامی انسان‌ها بوده است. همه ما محرومیت، درد، رنج، اندوه و مصیبت را پدیده‌هایی تلخ در زندگی می‌دانیم و با تلاش بیشتر خود، در پی رفاه و آسایش بیشتر خودمان هستیم، دنبال روزی هستیم که هر آنچه را دوست داریم تهیه نماییم و به جا‌هایی که علاقه مندیم، به راحتی سفر کنیم، محفلی خوش و شاد، زندگی لبریز از موفقیت، و صفا و صمیمیت فراهم نماییم و سالیان سال، خوشبختی و سعادت را در آغوش خود بگیریم.

این آرزو در سال‌های مختلف زندگی، جلوه‌های خاص خود را به همراه دارد. از این رو، در دوران کودکی، شیرین‌ترین خواسته ما، بهره مندی از خوراکی‌های لذیذ، لباس‌های زیبا و بازی‌های گوناگون است، و در ایام نوجوانی و جوانی، جلب اعتماد دیگران، مطرح ساختن خود و کسب محبوبیت و معروفیت (با آراستن قیافه و تنظیم رنگ لباس و کسب موفقیت‌های شُهرت آور و...)، موضوع خوشبختی، خواهد بود، و در مقاطع سنّی بالاتر، در جلوه‌های جدید دیگری این آرمان شیرین، رخ خواهد نمود.

 

آیا پول شادی و خوشبختی می آورد؟

پول یکی از موضوعاتی است که ما در زندگی خود بیش از هر چیز نسبت به آن احساسات نشان می دهیم. بیشتر مردم حاضرند چیزهایی بسیار ارزشمندتر از پول را از دست بدهند تا پول بیشتری به دست آورند. مثلا بیش از ظرفیت به خودشان فشار می آورند، وقت کافی صرف خانواده و دوستان خود نمی کنند و یا حتی سلامت خود را به خاطر آن از دست می دهند. در جامعه ما پول منبع نیرومندی است که غالبا آن را به عنوان معیاری برای تعیین کیفیت زندگی در نظر می گیرند ولی اکثر ما در زندگی با افرادی روبرو می شویم که با وجود ثروت و شهرت کم تر از آن چه ما انتظار داریم، شاد و خوشبخت هستند.

تعجب برانگیز است که تعداد زیادی از افراد ثروتمند آن قدر که ما تصور می کنیم، خوشبختی را تجربه نمی کنند. پول و ثروت یکی از چیزهایی است که اکثر مردم به دنبال آن هستند و آن را عامل خوشبختی می دانند و می بینیم که چه حرص و طمعی برای جمع آوری آن دارند. اما آیا شما کسی را سراغ دارید که در این زمینه به حدی رسیده باشد که نفس راحتی بکشد و بگوید به تمام آرزوهایم و آن چه می خواستم رسیده ام و دیگر چیزی نمی خواهم؟!

فیلسوفان باستان عادت داشتند در جواب این سئوال که "آیا پول خوشبختی می آورد؟" پاسخ دهند که حداقل رفاه مادی برای تامین مناسب خوراک، پوشاک و درمان ضروری است. اما بلافاصله می افزودند که علاوه بر این حداقل، تنها زندگی معنوی و نیکوکاری و تناسب روابط اجتماعی، دستیابی به خوشبختی را ممکن می سازد.

اگر انسان راه ثروت و ثروت اندوزی را برای رسیدن به خوشبختی برگزیند، نه تنها به آن دست نمی یابد، بلکه احساس خوف و حزن در او مضاعف می گردد. البته این به آن معنا نیست که بالا رفتن درآمد اصلا مهم نباشد. مقصود این است که ارتباط بسیار کمی بین ثروت و احساس خوشبختی وجود دارد.

اما چرا پول نمی تواند حس ماندگار خوشبختی را در ما ایجاد کند؟

مشکل اصلی این است که مغز انسان در برابر تجارب مثبت شرطی می شود، به دست آوردن مقدار زیادی پول که انتظارش را نداشته اید خیلی خوب است، اما با گذشت زمان واکنش شما به آن عادی می شود، انسان به همه چیز عادت می کند، از بهترین وقایع و تجربیات گرفته تا بدترین آنها کم کم برای او عادی می شوند. وقتی نیازهای اولیه زندگی مانند آب، غذا و مسکن فراهم نباشد خوشبختی نیز جایی ندارد. اما وقتی این نیازها برآورده شدند، ارتباط بین درآمد بیش تر با احساس خوشبختی از بین می رود.

میزان معینی از امکانات مادی، برای رسیدن به احساس رضایت ضروری است، اما به دست آوردن درآمد هر چه بیشتر باعث می شود که وقت کم تری برای کارهایی که به ما احساس رضایت می دهند باقی بماند، در حالی که زمان بیشتری صرف کارهایی می شود که ما را خوشبخت نمی کنند.

 

پایان مطلب.

.

0 دیدگاه ارسال شده است

.